زندگی به سبک بهلول

واژهٔ بهلول در عربی به معنای «شاد و شنگول» است

زندگی به سبک بهلول

واژهٔ بهلول در عربی به معنای «شاد و شنگول» است

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

آیت الله مجتهدی میفرمود :

اگه یه کودک 5 ساله ما را در هنگام گناه ببینه شرم میکنیم و  اون گناه را انجام نمیدیم

چه به سر ما اومده که خدا را حاضر و ناظر بر اعمالمون نمیبینیم؟؟؟


ســــــ مـــــــ حسینے
۲۷ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دوربین مدار بسته

وارد کوچه شد.
روی درب شرکت نوشته شده بود :
این مکان با دوربین مدار بسته کنترل می شود
با احتیاط دور و برش رو نگاه کرد.
زنگ زد و منتظر موند.
خدایا ببخش!
آخه گفتی :

اَلَم یَعلَم بِاَنَ الله یَری

 

آیا نمی دانید که پروردگارتان شما را می بیند؟
ولی ماها نه مراقبیم و نه احتیاط می کنیم.
انگار اثر این جمله خیلی بیشتر از کلام شماست :
این مکان با دوربین مدار بسته کنترل می شود

ســــــ مـــــــ حسینے
۲۷ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

رسول پاکی ها(ص) فرمود : یا علی (ع) ، پنج چیز دل را میمیراند : 1. زیاد خوردن 2. زیاد خوابیدن 3. زیاد غم غصه خوردن 4. زیاد خندیدن 5. مال حرام خوردن

دل که مرد ، انسان مرده.... وچقدر زیادند مُرده های افقی در شهر ماه ...

ســــــ مـــــــ حسینے
۱۷ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ.... این جهان است وفعل ما ‌*** سوی ما اید ها را ... تازه خیلی هاشم نمیاد (ویعفو عن کثیر).....

ســــــ مـــــــ حسینے
۱۷ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بزرگی می گفت من دچار حال قبض  شده بودم. بطوری که نه تنها نماز شب نمی خواندم بلکه نماز صبح را نیز قبل از آفتاب بجا آورده و بطور کلی به نماز و عبادت توجهی نداشته و به اصطلاح دل آنرا نداشتم. این مسأله باعث شده بود که من به این عدم توفیق بیندیشم و به دنبال دلیل آن باشم. در همین احوال شبی در خواب یا در عالم مکاشفه به من گفتند « قد شکت عنک عصفورة فی الحضرة» «گنجشکی از تو به خداوند شکایت کرده است». وقتی برخاستم با کمال تعجب به یاد آوردم که چند روز قبل بچه گنجشگی از لانه اش بیرون افتاده بود. من او را در دست گرفته و پس از لحظه ای بازی کردن رهایش نمودم. در واقع این کار بی اعتنایی به او بود، در حالیکه باید لانه اش را یافته و او را کنار مادرش می گذاشتم. از این مطلب بسیار متأثر شده و توبه کردم. اتفاقاً چند روز بعد که به صحرا رفته بودم بچه گنجشکی را در نزدیکی دهان ماری دیدم، پس عصایم را بلند کرده، مار را فراری دادم و بچه گنجشک را با نوازش برگرداندم. همان شب در خواب یا در عالم مکاشفه به من گفتند: گنجشکی نزد خدا از تو تشکر کرد و از این اتفاق و خوابی که دیدم حال قبض در من از بین رفت.

چند تا مومن تا حالا از دست ما پیش خدا شکایت کردن خدا میدونه... گنجیشک که بماند....

ســــــ مـــــــ حسینے
۱۶ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۵۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر
وقتی برادرای (ع) میخواستن اونو تو چاه بندازن ،،، (ع) خنده تلخی کرد ، پرسیدن چرا میخندی ؟ گفت: همیشه پیش خودم میگفتم با وجود همچین برادرهای هیچ کس نمیتونه بمن اسیبی برسون ... هیچ وقت فکر نمیکردم یروز همین برادرا قصد جون منو بکنن {-6-}... کاش بـــــــــــ   کنم و بس
ســــــ مـــــــ حسینے
۱۰ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر